محل تبلیغات شما

آگاهی روانی زبانی



زودرنجی به احساسی گفته میشود که همه ی ما کم و بیش در زندگی روزمره خود تجربه کرده ایم. این احساس میتواند عواطف را مشوش ساخته و اخلاق اجتماعی ما را دچار تحول سازد و شرایط استرس زایی را در خانه، محل کار و محیط اطراف بپراکند. این وضعیت ممکن است حتی تاثیر ناخوشایندی بر اطرافیان بگذارد. زودرنجی موجب بداخلاقی شده و آستانه تحمل ما را بشدت پایین میآورد و احتمال دارد با یک سرماخوردگی ساده از پا بیفتیم و با هر اتفاقی، دیگران را مقصر قلمداد کنیم. دیگران با دیدن این وضعیت از ما فاصله میگیرند.  ***برای رهایی از زودرنجی میتوانید به راهکارهای زیر متوسل شوید : ۱- ریشه و منشا زودرنجی را پیدا کنید، با این کار میتوانید فاصله خود را نسبت به منشا آن زیاد بکنید و هرگز با آن روبرو نشوید. ۲- اگر با خودتان صادق باشید متوجه میشوید چیزهایی که موجب رنجش شما شده اند آنقدرها هم مهم نبوده اند که تحریک زا باشند، پس به چیزهای کم اهمیت وقعی ننهید.  ۳- باید بپذیرید زودرنجی ویژگی ناخوشایندی است، پس با هر بهانه ای بهم نریزید.  ۴- دغدغه در مورد مسائل اقتصادی و معیشتی هم یکی از مشکلات مهمی است که گریبانگیر اکثر خانوادهاست، باید با یافتن شغل مناسب و حداکثر بهره وری مالی در جهت رفاه خانواده گام برداشت تا درگیریهای ذهنی کاهش یابد.  ۵- درگیر شدن جسم جهت کسب درآمد میتواند منجر به خستگی شود، این خستگی هم میتواند به رهایی از فکر و خیال منتهی گردد و حداقل ارمغانش خواب راحت و فاصله گرفتن از زودرنجی است.  ۶- اعتماد به نفس پایین هم ممکن است به زودرنجی ختم گردد ، برای درمان آن باید اعتماد به نفس خود را تقویت کنید، فرار از تنهایی، حضور در جمعهای خانوادگی و دوستانه، مواجهه شدن با واقعیتهای زندگی، دور کردن نگرشهای منفی، فاصله گرفتن از وسواس و اضطراب نیز میتوانند در کاهش زودرنجی مفید باشند.


اختلال جامعه ستیزی به اختلالی گفته میشود که فرد مبتلا قادر نباشد خود را با موازین اجتماعی منطبق سازد. یعنی، با جامعه در حال ستیز است چون رفتارهایش خارج از معیارهای اخلاقی معمول جامعه است. چنین افرادی بدلیل درست فکر نکردن و یا اتخاذ تصمیم گیریهای آنی بصورت مکرر مرتکب رفتارهای خلاف و مجرمانه میشوند. آنها به گونه ای خاص رفتار میکنند و خود را محق می پندارند که به هر روش ممکن به خواسته های خود دست پیدا کنند‌ حتی اگر به دیگران آسیب وارد کنند و یا موجب پایمال شدن حقوق آنان گردند.  نشانه های اختلال جامعه ستیزی :  ۱- فاقد همدلی هستند، یعنی نسبت به احساسات و حقوق دیگران بدگمان بوده و برخوردی تحقیرآمیز دارند.  ۲- اهل خشونت، فریبکاری و دروغ بوده و همچنین دارای شخصیت خودشیفته هستند.  ۳- خود را مرکز همه چیز دانسته و از قدرت بیان خوبی نیز برخوردارند.  ۴- با استفاده از الفاظ دلفریب، افراد کم سواد را تحت تاثیر خود قرار میدهند.  ۵- در روابط جنسی بسیار استثمارگر بوده و غیرمسئولانه عمل میکنند.  ۶- هیچوقت از انجام کارهای ناشایست خود احساس پشیمانی نمیکنند.  ۷- چنین افرادی قطعاً در آینده دچار اختلالهای اضطرابی، افسردگی، اعتیاد به مواد مخدر و . میگردند.  ***اگرچه سن ابتلا به این نوع اختلال از ۱۵ سالگیست ولی بعد از پختگی کامل و رسیدن به مرز ۴۰ سالگی بهبود خواهند یافت. وقوع آن در مردان بمراتب بیش از ن است. این اختلال با موقعیتهای اجتماعی همراه با فقر اقتصادی و موقعیتهای شهری ارتباط تنگاتنگی دارد.  *نکته مهم : والدینی که غالباً از زندگی فرزندان خود غافل میشوند و مطلع نیستند که با چه کسانی و به چه جاهایی رفت و آمد دارند و در عین حال تعامل اندکی با فرزندان خود دارند ممکن است در آینده جامعه ستیز گردند.


در سال ۱۹۷۳ در شهر استکهلم پایتخت سوئد اتفاق عجیبی رخ داد. چند سارق وارد بانک شدند و کارمندان را به گروگان گرفتند. این گروگانگیری به مدت ۶ روز طول کشید. در هنگام تبادل آتش بین پلیس و گروگانگیرها، سارقان گروگانها را به عنوان سپر بلا قرار میدادند تا مبادا خود آسیبی ببینند. شلیکها به پایان رسید و به کسی آسیبی وارد نشد. پس از اتمام گروگانگیری، اتفاق عجیبی بوقوع پیوست. گروگانهایی که ۶ روز در دست سارقان اسیر بودند بدون اینکه از طرف آنها تهدید شوند به طرفداری از سارقان پرداختند. آنها در دادگاه نه تنها علیه سارقان شهادت ندادند بلکه از رفتار پلیس شکایت هم کردند و مهمتر از همه اینکه، یکی از گروگانها با سردسته سارقان روابط عاطفی پیدا کرد و بعدها هم با وی ازدواج کرد. در سندرم استکهلم هیچ نیتی از قبل بین این دو گروه وجود ندارد یعنی در این وضعیت، فرد قربانی به دوران کودکی خود باز میگردد و در موقعیت وابستگی قرار میگیرد و در مقابل، فرد گروگانگیر هم هدفش مراقبت از کودک خود است. این وابستگی و ارتباط تا جایی پیش میرود که به یکدیگر علاقمند میشوند. در این شرایط، فرد گروگان گرفته شده، برای اینکه آزاد شود همه چیز را از نگاه گروگانگیر خود می بیند و سعی میکند تا او را خوشحال کند و این روابط عاطفی منجر به نزدیکی بیش از حد آنان میگردد. این روند بمانند زنی میماند که مدام از همسر خود کتک میخورد ولی کماکان به او علاقمند است و هرگز تمایل ندارد کسی به همسرش تعرض کند.


پارکینسون همچون آایمر یکی از بیماریهای اعصاب و روان است که اولین بار توسط یک دانشمند بریتانیایی بنام دکتر جیمز پارکینسون در سال ۱۸۱۷ به جهان معرفی شد. در این بیماری، اعمالی مانند حرف زدن، نوشتن، کار کردن، لباس پوشیدن و حتی پلک زدن به کندی انجام میشود. درضمن، لرزش دست در حین استراحت و سفتی اندام هم از علائم معمول آن است. نشانه های این بیماری معمولاً در سنین ۵۰ تا ۶۰ سالگی ظاهر میشوند و بسآمد وقوع آن در مردان بیشتر از ن است. امید به زندگی در آنها تقریباً شبیه افراد سالم است. در کنار علائمی که نام برده شد ممکن است نشانه های زیر هم در فرد مبتلا به پارکینسون مشاهده شود :  بیقراری در خواب، خستگی در طول روز، لکنت زبان، دشواری در بلع، مشکلات حافظه، پوست چرب و یبوست.  ****برای جلوگیری از پارکینسون باید به موارد زیر توجه کرد :  ۱- دوری از ه کش  ۲- جدی گرفتن بیماری دیابت  ۳- دوری کردن از ضربه به سر  ۴- جبران کمبود ویتامین b12 , d . در ضمن، عدم استفاده از آب چاه و دوری از استرس میتوانند در جلوگیری از پیدایش پارکینسون مفید باشند.  علائم پارکینسون معمولاً ابتدا در یک سمت از بدن ظاهر میشود و بمرور زمان به سمت دیگر راه پیدا میکند.  ****درمان :  تاکنون درمانی برای این بیماری یافت نشده است و درمانهای موجود هم صرفاً برای کاهش علائم، کنترل بیماری و جلوگیری از ناتوان شدن و از کارافتادگی بیمار مبتلا انجام میگیرد.  ####نکته : پژوهشگران در بررسیهای اخیر دریافته اند که قادرند با دستکاری و برنامه ریزی مجدد سلولهای مغز انسان، آنها را وادار کنند تا وظیفه سلولهایی را برعهده بگیرند که بر اثر پارکینسون از بین رفته اند. این پژوهش فعلاً در حد تحقیق است و ممکن است امیدهایی را برای جامعه علمی در آینده ایجاد کند‌.


فرسایش مغز یا دمانس به اختلالی اطلاق میشود که موجب مشکل در تفکر، حافظه و یا استدلال شود. فرسایش مغز چه زمانی حادث میشود؟ اگر بخشهایی از مغز که در یادگیری، تصمیم گیری و زبان کاربرد دارند آسیب ببینند دمانس بوجود میاید. بیماری آایمر یا زوال عقل یکی از شایع ترین ظهور و بروز دمانس است. اکثر بیماریهایی که موجب دمانس میگردند معمولاً غیرقابل درمان هستند. حدود ۵ تا ۸ درصد افراد بالای ۶۵ سال مبتلا به نوعی زوال عقل هستند. با گذشت هر ۵ سال از ۶۵ سال این درصد دوبرابر میشود. تصور بر این است که نیمی از افراد بالای ۸۰ سال دچار زوال عقل هستند. تغییر و تحول در افراد مبتلا به دمانس برای خانواده آن فرد ممکن است ناراحت کننده باشد. مثلاً فرد مبتلا ممکن است درونگرا شود و اهمیتی به تاثیر رفتار خود بر دیگران ندهد. ۲۰ تا ۳۰ درصد مبتلایان به دمانس دچار توهم هستند و ۳۰ تا ۴۰ درصدشان هم هذیان میگویند. براساس تحقیقات دانشمندان، افرادی که به لحاظ جسمی و فکری فعال هستند کمتر از دیگران در معرض دمانس قرار میگیرند، یعنی مغز هم مانند دیگر اعضای بدن به ورزش و فعالیت نیاز دارد. تقویت مغز و حافظه صرفاً با مطالعه کتاب حاصل نمیشود، بلکه معاشرت با دیگران، مسافرت، یادگیری زبان جدید، حفظ کردن شعر و یادگیری موسیقی میتوانند مفید واقع گردند.  ****نتیجه : اگر فردی از افراد خانواده از نظر حافظه، ارتباطات و زبان، ناتوانی در تمرکز و توجه، استدلال و قضاوت و حتی ادراک بصری تحت تاثیر قرار گیرد در واقع مبتلا به دمانس شده است. ####درمان :  اگر دمانس پیشرفته باشد هیچگونه درمانی وجود ندارد ولی اگر در مراحل اولیه باشد میتوان با ارجاع به متخصص داخلی یا روانپزشک پیشرفت آن را متوقف نمود.


سندرم آشیانه خالی یکی از مشکلاتیست که اکثر خانواده ها در زمان سالمندی آن را تجربه میکنند. والدین با هر مشقتی که باشد فرزندانشان را بزرگ میکنند و برای موفقیت و خوشبختی آنان تمام تلاششان را بکار میگیرند، اما دقیقاً از روزی که فرزندانشان خانه را ترک میکنند و این ترک کردن چه مبنای تحصیلی داشته باشد و چه مبنای ازدواج، غم دلتنگی تمام وجودشان را فرا میگیرد و شاید روزی چند بار به اتاقشان بروند تا بتوانند خود را با شرایط جدید ترک فرزند و خالی شدن منزل تطبیق دهند. در نتیجه ی همین مسئله ممکن است دچار غم و اندوه و یا اضطراب و افسردگی شوند. یعنی، اگر فردی احساس کند که زندگی مفید او به پایان رسیده و یا بیش از حد درگیر غم شده و یا آنقدر ناراحت است که تمایلی به دیدار دوستان و اقوام ندارد و یا حتی از رفتن به محل کار امتناع می ورزد احتمالاً دچار سندرم آشیانه خالی شده است. البته ممکن است دامنه سندرم آشیانه خالی به اختلافات بی دلیل و یا حتی با دلیل با همسرش نیز منتهی گردد. بعضی مواقع زن و شوهر احساس میکنند که هیچ حرفی برای گفتن ندارند و یا اصلاً وجه اشتراکی با هم ندارند، درحالیکه نمیدانند این مسائل بدلیل خالی شدن خانه ی آنها از فرزندانی است که مدتهای مدیدی به آنها گرمای خاصی می بخشیدند ولی با رفتنشان به مکانی دیگر دچار انزوا شده اند. این سندرم در مادران بیش از پدران است، مثلاً مادرانی که بیشترین زمان خود را برای رسیدگی به امور فرزندان اختصاص میدادند بعد از ترک فرزندانشان احساس تنهایی بیشتری میکنند.  ****درمان :  ۱- ارتباط صمیمانه با فرزندان و تماس هرروزه با آنان میتواند موجب کاهش این آلام گردد. ۲- شرکت در فعالیتهای اجتماعی و برنامه ریزی برای مسافرتهای تفریحی هم میتوانند کاهنده غم و اندوه باشند.  ۳- تماشای فیلمها و یا عکسهایی که تداعی کننده خاطرات با بچه ها بودن را میکند هم مثمرثمر هستند.  ۴- سر زدن به فرزندان و ارتباط بهتر با نوه ها میتوانند این خلا عاطفی را پر کنند.


توهم کاپگراس یک اختلال بسیار نادر است که در افرادی با سابقه ی اسکیزوفرنی، آایمر و یا در افرادی که عمل جراحی مغز انجام داده اند دیده میشود. در این نوع اختلال، فرد تصور میکند یا به این توهم دچار میشود که یکی از نزدیکانش همچون همسر، پدر، مادر و یا فرزند با یکی از آشنایانش جایگزین شده است‌. توهم کاپگراس(the collage of illusion) در واقع به اعتقاد هذیانی میرسد یعنی بیمار تصور میکند سایر افرادی که در کنارش هستند واقعاً خودشان نیستند بلکه بدل آنها هستند. این سندرم در زنها بمراتب بیشتر از مردان است. بعضی از محققان این توهم را در ردیف اختلالات هذیانی می پندارند ولی برخی دیگر آن را از تظاهرات اسکیزوفرنی بشمار میآورند. در توهم کاپگراس، بیمار شخص مورد نظر را طرد میکند و صفتهای ناپسندی را به وی نسبت میدهد. سندرم کاپگراس عموماً با بیماری آایمر مرتبط است، چون این دو نوع اختلال حافظه را تحت تاثیر خود قرار میدهند و قادرند احساس فرد را نسبت به واقعیت تغییر دهند و در نتیجه دچار توهم میگردند. ****نکته : برای درمان این بیماری باید به روانپزشک مراجعه کرد و از داروهای آنتی سایکوتیک و ضدافسردگی استفاده نمود. داروهای سایکوتیک قادرند توهم، هذیان و اضطراب فرد متوهم را کاهش دهند ولی داروهای ضدافسردگی کمک میکنند تا فرد با واکنشهای عاطفی ناشی از توهم کنار بیاید.


سندرم آسپرگر به نوعی اختلال رشد عصبی اطلاق میشود که با نشانه هایی همچون نقص و ایراد در مهارتهای اجتماعی، اشکال در ایجاد روابط اجتماعی، تمرکز و همچنین هماهنگی ضعیف همراه باشد. افراد مبتلا به اختلال آسپرگر دارای هوش معمولی هستند و میتوانند در جامعه مشارکت فعالی داشته باشند. در سال ۱۹۴۴، یک پزشک اتریشی بنام هانس آسپرگر  اولین بار این نوع اختلال را معرفی کرد. اگرچه آسپرگر و اوتیسم دارای مشابهت های خاصی هستند ولی عملاً اختلافات معناداری دارند. ***علتهای بروز سندرم آسپرگر عبارتند از : صدمه به مغز، محیط زندگی، دشواری در زمان تولد نوزاد. ***نشانه های اختلال آسپرگر :  ۱- نداشتن حس همدردی با دیگران - عدم توانایی در برقراری ارتباط - نمایش رفتارهای تکراری - مشغولیت شدید فکری با اسباب بازی - عدم درک درست حرفهای طرف مقابل - نداشتن مهارتهای حرکتی - نداشتن ارتباط چشمی با دیگران. ###افراد مشهوری مانند : بیل گیتس، لیونل مسی، ادل و اسپیلبرگ به این سندرم مبتلا هستند. احتمال ابتلا در پسرها ۵ برابر دخترهاست و از هر ۲۰۰ کودک ۵ نفر مبتلا به سندرم آسپرگر هستند. زمان شروع آن هم از سن پیش دبستانی است. ***نشانه های دیگر این سندرم عبارتند از :  ۱- تغییر را دوست ندارند، مثلاً دوست دارند هر روز یک نوع صبحانه یا ناهار را بخورند و یا از جابجا شدن در کلاسهای درس مدرسه زجر فراوانی متحمل میشوند.  ۲- به جزییات بسیار دقت میکنند و برای مدت طولانی به تنهایی بازی میکنند و یا به کاری مشغول میشوند.  ۳ - به گونه ای خاص و متفاوت از دیگران می اندیشند.  ۴- اگرچه شباهتهایی با کودکان اوتیسمی دارند ولی از آنها باهوش تر هستند.  ۵- در یادگیری مشکلی ندارند و در مورد ات و تاریخ کشورها علاقه فراوانی به مطالعه دارند.  ۶- آدمهای پرحرف ولی سرد و بی روح هستند، از همدلی در آنها خبری نیست و همچنین خود محور هستند.  ###درمان آسپرگر : درمان خاصی ندارد ولی میتوان از طریق آموزش مهارتهای اجتماعی از شدت آن کاست. مهارتهای اجتماعی و ارتباطی را باید از طریق گفتن داستان و یا نقش بازی کردن نشان داد. درمانهای رفتاری، شناختی و گفتار درمانی هم مفید هستتد.


مشغولیت اجتماعی مهارگسسته به اختلالی گفته میشود که در آن وضعیت کودک با غریبه ها احساس راحتی میکند و معمولاً از دو سالگی تا نوجوانی زمان ظهور و بروز آن است. از علائم واضح آن، خودمانی شدن بیش از حد کودک با بزرگسالان غریبه و ناآشناست. ### برای پرهیز از این اختلال چه باید کرد ؟  ۱- از نزدیک شدن به بزرگسالان غریبه و تعامل با آنها باید اجتناب ورزید و اینکار بر عهده بزرگسالانی است که مراقب کودک یا نوجوان خود هستند.  ۲- دوری کردن از رفتار زبانی یا فیزیکی بیش از حد با ناآشنایان.  ###چرا اینگونه است؟ ۱- غفلت یا محرومیت هیجانی کودک به شکل عدم ی مستمر نیازهایش به آرامش موجب میگردد تا به تحریک و محبت از سوی بزرگسالان دیگر واکنش مثبت نشان دهد.  ۲- تغییر پیوسته مراقبین اصلی کودک به گونه ای میشود که دلبستگی پایدار به هیچیک از آنها امکان پذیر نیست و درنتیجه موجب گرایش کودک به سمت غریبه ها میگردد.  ۳- رشد یافتن کودک در محیطهای غیرطبیعی مانند پرورشگاها موجب دلبستگی سریع آنان نسبت به غریبه ها میگردد.  ۴- بزرگ شدن کودک در محیطهای عاری از محبت پدر و مادر، بچه طلاق بودن و عدم برخورداری از یک محیط سرشار از عاطفه میتوانند منجر به اختلال مشغولیت اجتماعی مهار گسسته گردند.  ۵- فجایع طبیعی، نسل کشی یا خیانت بحران زای خانوادگی در دوران کودکی میتوانند در بروز این پدیده نقش غیرقابل انکاری ایفا نمایند.  ***نکته : آموزش به کودکان توسط معلمان یا بزرگسالانی که با آنها روابط عاطفی ناگسستنی دارند میتواند در جلوگیری از این اختلال بسیار مثمرثمر باشد.


در روانشناسی روشهای متفاوتی برای درمان انواع اختلالات روانی وجود دارد . نوروفیدبک یکی از این ابزارها و روشهای نوین است که به کمک آن میتوان برخی از ناتوانیها را بهبود بخشید. نوروفیدبک دستگاهیست که با ارسال یک سری امواج کنترلی با توجه به بازخورد آن به مغز شخص، مسیر و کنترل برخی از امواج و سیگنالهای مغز را بدست میگیرد.  ###کاربردهای نوروفیدبک عبارتند از :  افزایش تمرکز - کاهش بیش فعالی، استرس، افسردگی، وسواس - کاهش اختلالات یادگیری مانند دیکته نویسی، فهم ریاضی، خواندن مطالب و .  . *در این شیوه درمانی، درمانگر تلاش میکند با استفاده از کامپیوتر امواج مغزی بیمار را تحت تاثیر قرار دهد. در واقع هدف این است که مغز با مشاهده نابهنجاری امواج خود یاد بگیرد تا خود را اصلاح نماید و این روند هم براساس اصول یادگیری صورت میپذیرد. ***روش درمانی نوروفیدبک برای همه گونه اختلالات رفتاری فاقد عوارض است و البته نباید آن را جایگزینی برای دارو بحساب آورد و یا اینکه آن را ضد دارو نامید. در بسیاری از موارد، این روش همزمان با درمان دارویی بوده و مراجعین میتوانند هم از دارو و هم از این دستگاه تواماً استفاده نمایند.  ***نکته مهم : شیوه درمان نوروفیدبک در کشورهای پیشرفته صرفاً در حد یک پژوهش علمی است و به شکل گسترده ای که در کشور ما مورد استفاده قرار میگیرد کاربرد ندارد.


خودویرانگری /ایمپاستر/ یعنی دست کم گرفتن دستاوردها و شک کردن به موفقیتهای خود، نگرانی برای رسیدن به انتظارات، عدم رضایت برای دریافت ارتقای مقام و خلاصه انکار هرگونه ارزشهای خودی و سرکوب کردن اراده و اعتماد به نفس. ***اگر منفی بافی را در مورد خودتان شروع کنید به گونه ای که مانعی برای موفقیت در کنکور و یا محل کار شود، اگر کاری را میتوانید انجام دهید ولی بارها آن را به عقب انداختید، اگر هنگام درس خواندن احساس بی انگیزگی کردید یقین داشته باشید که در حال خود
مردها از پیامهای دیداری لذت میبرند در حالیکه زنها از پیامهای شنیداری خوششان میآید. رسیدگی ظاهری، توجه به سلامت جسمی، شاد بودن در محیط خانه، استقبال و بدرقه با نگاه نافذ ، رفتار زیبا و عدم انتقاد از یکدیگر، همه این مسائل میتوانند در دوام و بقای یک رابطه خوب در همسرداری بسیار مفید واقع شوند. بهر حال، با راهکارهای زیر میتوان امیدوار بود تا یک همسر خوب باشیم : ۱- هر زمان که همسرتان خسته، بی حوصله یا گرسنه است هرگز خواسته های تان را مطرح نکنید.
آیا نه گفتن در مقابل درخواست دیگران برایتان مشکل است؟ آیا تمایل دارید تا اولویت دیگران را بر اولویت خود ترجیح دهید؟ مثلاً خودتان پول چندانی ندارید ولی میخواهید به دیگران قرض هم بدهید چون قدرت نه گفتن را ندارید؟ راهکارهای زیر را به دقت مد نظر قرار دهید : ۱- از اینکه به شما برچسب خودخواه بودن بزنند هراسی به خود راه ندهید. ۲- باید بپذیرید که منافع خودتان واجب تر از دیگران است یعنی شما نمیتوانید همه را راضی و خوشحال نگه دارید.
طلاق عاطفی یعنی سردی روابط بین زن و شوهر . یک زوج ممکن است پس از مدتها دوری از یکدیگر وقتی در کنار هم قرار میگیرند حرفی برای گفتن نداشته باشند. در واقع، رفتارشان با هم شبیه غریبه هاست. نداشتن درک درست از رفتار و گفتار، عدم شناخت کافی از روحیات طرف مقابل، بی علاقگی و سردی روابط میتوانند منجر به طلاق عاطفی گردند. ***عواقب طلاق عاطفی عبارتند از : ۱- همه افراد خانواده تلاش میکنند مدت کمتری را در منزل سپری نمایند.
حدود هفتاد درصد بیماریهای جسمی و روحی با استرس ارتباط تنگاتنگی دارند. بیماریهایی همچون بیماری قلبی، دیابت، ناراحتی معده، مشکلات گوارشی، پوستی و اختلالات روانی گوناگون از جمله بیماریهای مرتبط با استرس هستند. ***راهکارهای مقابله با استرس عبارتند از : ۱- گام نهادن به سمت آرامش، نپرداختن به مسائل حاشیه ای و عدم تعویق کارهای محوله ۲- خوردن غذای مناسب، ورزش و پیاده روی. ۳- گذران اوقات فراغت با خانواده و گفتگو پیرامون مشکلات پیش رو.
برای داشتن یک زندگی شاد و مملو از انرژی ، لازمه اش فاصله گرفتن از افسردگی و یا مقابله با آن است. برای مقابله با افسردگی خفیف میتوان به راهکارهای زیر توجه کرد : ۱- برقراری ارتباط با افراد شاد و انرژی بخش ۲- با جمع بودن، فاصله گرفتن از انزوا و گوشه گیری ۳- سفر به نقاط دور و نزدیک ۴- کمک گرفتن از دوستان نزدیک و یا معاشرت با دیگران به شرط رعایت فاصله اجتماعی در عصر کرونایی ۵- شرکت در مجامع اجتماعی، فرهنگی و مفرح با رعایت اصول بهداشتی ۶- برگزاری دور همی های
کودکی که تنهاست، یعنی برادر یا خواهری ندارد و یا در آپارتمانی با نقاشی کشیدن و دیدن فیلمهای کودکانه وقت خود را سپری میکند ممکن است از حضور در جمع پرهیز کند و حتی تمایلی به بازی کردن با همسالان خود نداشته باشد. برای چنین کودکی باید به دنبال راهکاری بود تا با قرار گرفتن در کنار کودکان دیگر، از بازی و هیجان کودکی اش لذت ببرد. ***موارد زیر میتوانند در کسب مهارتهای اجتماعی شدگی کودک مفید باشند : ۱- با همسایگانی که کودک دارند ارتباط برقرار کرده و با سرزدنهای گاه
تبعیض بین فرزندان اگرچه رفتاری ناخودآگاهانه تلقی میشود ولی آثار مخربی دارد. موارد فراوانی وجود دارد که خانواده ها بین فرزند کوچک و بزرگ، فرزند دختر و پسر، فرزندی با تحصیلات بالاتر و کمتر و . تفاوت قائل میشوند. این تفاوتها باعث میشود تا پسر یا دختر مورد سرزنش قرار گرفته شود و همچنین کمبود محبت و بی اعتمادی حداقل پیآمد آن باشد. این قضیه موجب میشود تا طرف دچار نومیدی و سرخوردگی شود و در زندگی اش پسرفت نماید.
مهارتهای زندگی به مهارتهایی گفته میشوند که برای داشتن یک زندگی بهتر کمک شایانی به ما میکنند. طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی، مهارتهای زندگی به قرار زیرند : تصمیم گیری و حل مسئله، تفکر خلاقانه و نقادانه، مهارتهای ارتباطی و مدیریت آن، خودآگاهی و همدلی، مدیریت احساسات و هیجانات. هدف ما در اینجا مطرح کردن همان مهارتهای تعریف شده از طرف سازمان بهداشت جهانی ولی با واقعیتی ملموس تر است. ###مهارتهای زندگی یعنی داشتن تواناییهای لازم برای مدیریت کردن بهتر زندگی که
راهکارهای زیر میتوانند در بهبود اعتماد به نفس تان مفید باشند : ۱- سرتان را بالا بگیرید و هنگام دست دادن با طرف مقابل شل و ول نباشید و خنده بر لب داشته باشید. ۲-زبان بدن، لباس مناسب، لوازم شخصی همچون اتوموبیل و حتی انتخاب نوع بوق اتوموبیل بیانگر شخصیت و اعتماد به نفس شماست. ۳- لحن صحبت خود را با مردم جسورانه کنید و به صورت هیجان زده و عصبی حرف نزنید و خلاصه اینکه راحت باشید. ۴- ضمن رعایت آداب معاشرت، سعی کنید منفی نگر نباشید و با افراد مثبت و انرژی بخش در

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پرسش مهر98